کتابخوان الکترونیک چیست؟ چه تفاوتی بین کتابخوان الکترونیک و تبلت وجود دارد؟ دلیل علاقهی اهالی کتاب به این گجت الکترونیک چیست؟ کتابخوانهای الکترونیک روز به روز جایگاه بهتری در بین اهالی کتاب پیدا میکنند. قیمت بالای کتابهای کاغذی، دردسرهای نگهداری این نوع از کتابها و گسترش فرهنگ کتابخوانی دیجیتال باعث شده تا طرفداران خرید کتابخوان هرروز بیشتر شود. در ادامه این مقاله قرار است از تفاوت کتابخوان الکترونیک با گوشی هوشمند یا تبلت صحبت کنیم.
اولین مواجهۀ من با یک کتابخوان الکترونیک چگونه رقم خورد؟
اولین مرتبهای که کتاب خوان های الکترونیک را از نزدیک دیدم، به دو یا سه سال پیش برمیگردد. با دوستی هم سفر بودم و همینطور که داشتم با گوشی تلفنم ور میرفتم، زیرچشمی نگاهی به دوستم انداختم. دیدم سرش توی دستگاه تبلتش است و کتاب میخواند. نه اینکه آدم اهل کتابی نباشم، اما در نظرم خواندن کتاب کاغذی یک لطف و صفای دیگری داشت. برای همین از رفیقم سؤال کردم: «چطور میتوانی بیخیال بوی دلچسب کاغذ شوی و با تبلت کتاب بخوانی؟» وقتی این سؤال را از دوستم پرسیدم، تقریباً یک ساعتی بود که راه افتاده بودیم و لااقل باید یک ساعت و نیم دیگر را هم تحمل میکردیم تا برسیم تهران. دروغ چرا، اصلاً نفهمیدم این یک ساعت و نیم باقیمانده چطور گذشت.
در تمام مسیر او داشت از کتابخوان الکترونیکش حرف میزد و من هم داشتم سؤال پیچش میکردم تا قانع شود کتاب کاغذی چیز دیگری است. با همۀ اینها متأسفانه وقتی به مقصد رسیدیم، این من بودم که پرچم سفید تسلیم را به دست گرفته بودم و اجازه دادم تا او فاتحانه در مترو ادامۀ کتابش را بخواند. احتمالاً متوجه شدهاید که با این مقدمۀ کوتاه قرار است دربارۀ کتابخوانهای الکترونیک و اولین تجربۀ خودم از این وسیلۀ کاربردی صحبت کنم. پس اگر علاقهمندید بیشتر با این دستگاه هوشمند آشنا شوید، ادامۀ پست را بخوانید.
کمی مقدمه چینی برای کتابخوان الکترونیک
دوستی که در مقدمه صحبتش را کردم، در جواب اولین پرسشم گفت: «ببین. این چیزی که میبینی تبلت نیست. یک کتابخوان است. فرقش هم با تبلت این است که دقیقاً برای خواندن کتاب طراحی شده و نه کار دیگری.» همسفر کتاب خوان من گمان میکرد که با همین جواب ساده قرار است از دستم راحت شود و بعد ادامۀ کتابش را بخواند؛ اما با کمی مکث دوباره گفتم: «یعنی با این تبلتت کار دیگری نمیشود کرد؟ فقط باید با آن کتاب بخوانی؟ خب همان تبلت را میخریدی. همه این کارها را میکرد دیوانه.»
این کلمۀ دیوانۀ آخر جملهام حسابی به رفیق شفیقم برخورد. طوری که همان اول دکمۀ خاموش شدن صفحه نمایش بوک ریدرش را زد و گفت: «نه نشد. بگذار شیرفهمت کنم.» طوری این جمله را گفت که اول کمی ترسیدم؛ اما بعد کلی ذوق زده شدم که ایول! از حالا قرار است حسابی مخم را بخورد. اینکه از خورده شدن مخم ذوق زده بودم، برای این است که آدم از یک همسفر خوش صحبت و اهل کتاب هیچ وقت خسته نمیشود. خب من هم دیگر حوصلۀ یک ساعت و نیم آهنگ گوش دادن و ور رفتن با گوشی را نداشتم.
وقتی بحث پیچیده میشود
رفیق اهل کتاب ما سرش را کمی چرخاند و گفت: «ببین. هر ساله برای چاپ این کتابهایی که میخوانیم درخت پشت درخت قطع میشود. تازه اگر فرض کنیم که اصلاً سرنوشت این کتابهایی که چاپ میشوند، خوانده شدن باشد که نیست. بعضیهایشان سالهای سال گوشۀ انباریها میمانند. بعضیهاشان را هم ما به اصطلاح کتاب خوانها میخریم و انبار میکنیم گوشۀ کتابخانه. که چه بشود؟ که فلان کتاب را داریم. همین و بس.» تا این جای حرفش کاملاً منطقی بود. به این فکر کردم که خودم عجیب گرفتار این مریضی هستم. مریضی کتاب خریدن و انبار کردن و بعد هم نخواندن!
نه به قطع درخت
ادامه داد: «خب حالا فرض کن به جای این همه کتاب، به هرکس یک چیز الکترونیکی، مثلاً شبیه این صفحه نمایشگرهای فیلمهای علمی-تخیلی بدهند. بعد بگویند که فلانی به جای اینکه این همه کتاب بخری و انبار کنی، همیشه این دستگاه الکترونیکی را همراهت داشته باش. بعد هر کتابی که خواستی را میتوانی به کمک همین دستگاه ساده بخوانی. خب، نظرت چیست؟ خوشحال نمیشوی؟» در جوابش گفتم: «خوشحال که چرا. ولی راستش این چیز تو بیشتر شبیه تبلت است. با تبلت هم که نمیشود کتاب خواند. اصلاً وقتی کتاب میخوانی، چطور میتوانی بیخیال حس و حال کتاب کاغذی شوی؟» گفت: « نشد جناب! من همان اول گفتم که این دستگاه تبلت نیست. نگاه به ظاهرِ غلط انداز این کتابخوانهای الکترونیکی ننداز. باور کن چیزی از آن سیستمهای عجیب و غریب فیلمهای تخیلی کم ندارد.»
مچ اندازی به وقت سؤال و جواب
پرسیدم: «یعنی چه؟ اصلاً این بوک ریدر که اینقدر پزش را میدهی، چه فرقی با تبلت دارد؟ تازه خودت گفتی کارایی تبلت را هم که ندارد. پس حُسنش دقیقاً چیست؟» لبخند آرامی زد و جواب داد: «ببینم. تو الان یک گوشی هوشمند داری و یک لپتاپ. درست؟ خب تا حالا کسی گفته چرا هم گوشی داری و هم لپتاپ؟» همین که چشمهای گشاد شدهام را دید، متوجه شد که تیرش دقیقاً به هدف خورده. برای همین منتظر جوابم نماند و گفت: «فرق تبلتها و کتابخوانهای الکترونیک هم درست مثل فرق لپتاپها و گوشیهای هوشمند است. درست است که در ظاهر شبیه به هم هستند؛ اما اگر دقیقتر نگاه کنی، تفاوتشان از زمین تا آسمان است. اصلاً کاربردهایشان هم متفاوت است. گاهی وقتها شاید بشود نقطه اشتراکهایی بینشان پیدا کرد، اما به هیچ عنوان شبیه هم نیستند.»
گفتم: «من هنوز جوابم را نگرفتهام.» گفت: «اگر بخواهم مهمترین تفاوتش را بگویم، این است که کتابخوانهای الکترونیک دقیقاً متناسب با کارایی مدنظرشان طراحی شدهاند.» بعد همینطور که بوک ریدرش را دستم میداد ادامه داد: «صفحه نمایش این را میبینی؟ در ساخت صفحه نمایشش به جای السیدی از یک تکنولوژی جدیدی استفاده شده که اسمش جوهر الکترونیک است. این جوهر الکترونیک باعث میشود که صفحه نمایشگر کتاب خوانهای الکترونیک دقیقاً مثل یک کاغذ کتاب باشد. منظورم این است که مثل صفحه گوشی و تبلت چشم را خسته نمیکند. اصلاً خودت ببین و نظرت را بگو.»
بعد صفحه کتابخوانش را روشن کرد تا بهتر متوجه منظورش شوم. همینطور چند دقیقهای را سکوت کردیم و من متنی که پیشنهاد داده بود را خواندم. تجربۀ هیجان انگیزی بود. طوری که حس میکردم یک کتاب صد صفحهای را دستم گرفتهام و میخوانم.
حالا وقت کنجکاوی بیشتر است
دروغ چرا، با اینکه در همان تجربۀ اندک متوجه تفاوت کتابخوان الکترونیک با تبلت ها شده بودم، اما دلم نمیخواست اینقدر زود بحثمان تمام شود. کلی سؤال جدید در ذهنم شکل گرفته بود که دنبال جوابش بودم. همینطور که کتابخوانش دستم بود گفتم: «خب. راست گفتی! از این نظر قانع شدم. ولی من اگر یک کتاب همراهم داشته باشم، هروقت که بخواهم میتوانم بخوانمش. اما شارژ این تبلتت اگر تمام شد چه؟ تکلیف چیست؟ بدون آنکه از سؤالم متعجب شود گفت: «اول که گفتم اسمش کتابخوان الکترونیک است و نه تبلت. بعد هم اینکه با هربار شارژ کردنش اگر به اینترنت وصل نباشی و برای کارهای جانبی مثل جستوجو در اینترنت و … ازش استفاده نکنی، لااقل تا دو سه هفتهای شارژ نگه میدارد.» راستش این صحنه را هیچوقت یادم نمیرود.
طوری با صدای بلند گفتم: «دو سه هفته؟» که خانم صندلی کناری برگشت و با نگاهی عاقل اندر سفیه نگاهمان کرد. بعد تازه یادم آدم که هنوز توی اتوبوس هستیم و داریم به سمت تهران میرویم. و خب، مسافرهای دیگری هم به جز ما توی این اتوبوس بختبرگشته هستند و نباید داد و فریاد کنم.
کتابخوان الکترونیک؟ انگار بد هم نیست!
رفیق اهل کتابم جواب داد: «بله. دقیقاً دو سه هفته. دلیلش هم همین تکنولوژی جوهر الکترونیک یا E-ink است. حذف صفحه السیدی باعث شده تا مقدار مصرف شارژ کتابخوان الکترونیک خیلی پایین بیاید. در این حد که فقط وقتی صفحه را عوض میکنی، دستگاه مجبور به پردازش تصویر میشود و برای این کار نیاز به باتری دارد. بعد تا وقتی در صفحۀ مورد نظر باشی، دیگر هیچ مصرف باتریای ندارد. انگار یک کاغذ را جلوی رویت قرار دادهای و نگاهش میکنی. البته اینکه مثلاً از حالت چراغ مطالعه استفاده کنی یا مثلاً به اینترنت وصل باشی بحثش جداست. ولی باز هم خیلی مصرف باتری ندارد.»
پریدم وسط حرفش که: « وصل شدن به اینترنت؟ مگر نگفتی فقط مخصوص کتاب خواندن است؟» جواب داد: «بله! گفتم. اما این را یادم رفت بگویم که سیستم عامل بوک ریدر من اندروید است. به اینترنت وصل میشود و حتی اگر بخواهم، میتوانم بعضی از برنامههای کاربردی را روی آن نصب کنم. مثلاً همین حالا چندتا نرم افزار کتابخوان دارم. مرورگر دارم و چندتایی هم برنامۀ شبکه اجتماعی!» تا همینجا هم قانع شده بودم که کتابخوان الکترونیک برای اهل کتاب چیز خوبی است.
مزایای قابل توجهی داشت: اینکه یک دستگاه چند صد گرمی را با خودت همراه داشته باشی و همیشه و در هر حالتی بتوانی کتاب بخوانی، اینکه تجربۀ کتاب خواندن با آن درست شبیه خواندن یک کتاب واقعی است. اینکه در این حالت دیگر عذاب وجدان خریدن کتاب و انبار کردنش را نداری. دلیلهای دیگری که در ذهنم نقش بسته بود، باعث شد تا حسابی قانع شوم کتابخوان یک دستگاه هوشمند کاربردی است. آنقدر کاربردی که باید رفت و صورت سازندهاش را بوسید و گفت:«تنکس مستر ایکس. تنکس فور اوری تینگ.»
عجب چیزی است این کتابخوان الکترونیک!
با وجود اینکه رفته رفته داشتم عاشق کتابخوان الکترونیک میشدم، اما هنوز دوست داشتم بیشتر دربارۀ قابلیتهای کاربردی این دستگاهها بدانم. برای همین پرسیدم: «دیگر چه کارهایی با این معجزۀ قرن میتوانیم انجام دهیم استاد؟» رفیقم خندهای کرد و گفت:« خیلی کارها.» بعد همینطور که کتابخوانش را پس میگرفت، از کنارش قلمی بیرون کشید و ادامه داد: «مثلاً بوک ریدر من یک قلم هوشمند هم دارد. در طول روز اگر بخواهم چیزی یادداشت کنم یا اگر سوژۀ دلچسبی برای نوشتن گیر بیاورم، دیگر لنگ خودکار و کاغذ نیستم. بعد همین یادداشتها را میتوانم در فولدرهای جداگانه مرتب کنم. و تبدیلشان کنم به فایل پیدیاف. میتوانم از کتابخوان به گوشی یا لپتاپ انتقالش بدهم و خیلی کارهای دیگر. تازه مثلاً خواهرم برای طراحی هم از همین مدل کتابخوان و قلمش کمک میگیرد. من که طراح نیستم، اما خواهرم رضایت کاملی از قلمش دارد.»
بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: «آهان. یادت است که گفتم اندروید دارد. علاوه بر این از زبان فارسی هم پشتیبانی میکند. این یعنی میتوانی به راحتی برنامههای کتابخوان فارسی را هم روی کتابخوانت داشته باشی. مثل طاقچه، فیدیبو، کتابراه و … البته اگر خودت هم فایلی داشته باشی، میتوانی به کارت حافظۀ دستگاهت منتقل کنی و بعد به راحتی آن را بخوانی.» پرسیدم.: «یعنی چه؟ یعنی بقیه کتابخوان های الکترونیک این ویژگیهایی که گفتی را ندارند؟»
گفت: «خب معروفترین کتابخوانی که من میشناسم کیندل است؛ که شرکت آمازون تولیدش میکند. اما این کیندلها سیستم عامل اندروید ندارند. یعنی تو نمیتوانی نرم افزار دیگری روی آن نصب کنی. در نتیجه فقط میتوانی کتابهایی را بخوانی که روی آمازون هست. یا اینکه نهایت میتوانی فایل pdf کتابی را به شکل دستی روی کیندل بریزی. علاوه بر این زبان فارسی هم ندارد. به جز کیندل مدلهای دیگری هم توی بازار هست. اما هرکدام عیب و ایراد خودشان را دارند.»
آشنایی با چند کتابخوان جدید و حرفهای
همینطور حرفمان پیش میرفت و تعجب من بیشتر میشد. هرچه بیشتر میفهمیدم کتابخوان الکترونیکی چقدر کاربرد بهخصوص خودش را دارد، بیشتر دلم میخواست که آن را در بر بگیرم و از آن خود کنم. همه اینها دست در دست هم، باعث میشدند که بتوانم با جسارت بیشتری به این موضوع صحبت ادامه دهم. «راستی کتابخوانهای امروزی خفنتر شدن؟» سوال خوبی برای شروع بود. او هم که فرصت را مناسب دیده بود، دست گذاشت روی اصل کار و رفت سراغ معرفی چند محصول جذاب. چند کتابخوان جدید و حرفهای که خریدش رویای خودش هم بود.
کتابخوان رنگی از اونیکس Nova Air C
هرچه گفته بود از صفحه نمایش جوهر الکترونیک، سیاهوسفید بود. میدانست که بحثمان به یک غافلگیری محتاج است. یک شوک. یک خبر جدید که برق از سرم بپراند. برای همین هم رفت سراغ کتابخوان رنگی، جدیدترین محصول بازار کتابخوانها از برند اونیکس بوکس! وقتی گفت که اونیکس یک کتابخوان رنگی دارد، یک لحظه گیج شدم. مگر کتابخوان هم رنگی میشود؟
به نظر میرسد که پیشرفت تکنولوژی جذابیتهای بیشماری دارد. یکی دیگر از این اتفاقات جذاب، خلق کتابخوانهای الکترونیکی با صفحه نمایش جوهر الکترونیک اما رنگی است. صفحه نمایشی که میتواند رنگهای اصلی را بهخوبی نمایش دهد و حسابی به کار آن افرادی میآید که همیشه سرشان در کتابخوانشان است. برای هرچیز یادداشت برمیداند یا طرح میکشند. آنهایی که طرفدار پیشرفتهای لب مرز علم و تکنولوژی هستند.
کتابخوان رنگی اونیکس مدل Nova air c از همان محصولهاست. کتابخوانی که با نمایشگری ۷.۸ اینچی و رنگی، در کنار پردازنده هشتهستهای کوالکام و اندروید یازده، آمده تا تصور من و شما را از کتابخوانها بههم بریزد. «۳۲ گیگ حافظه داخلیش هم جون میده برای کمیکبوکهای سنگین!» فکرش را بکنید که یک کمیکبوک خفن را روی این کتابخوان دست گرفتهاید و هرجایش هم بهدلخواه و با قلم مخصوص تغییر میدهید! این خود کتاب خواندن واقعی است!
کتابخوان اونیکس پوک 4 لایت! ارزان و بهصرفه
یکی از ایرادهایی که به کتابخوانهای اونیکس وارد میشود، قیمت بالای آن است. البته مهمترین عامل این قیمت بالا افزایش نرخ ارز است. وگرنه اگر قرار به خرید دلاری این کتابخوانها باشد، قیمت 140 تا 300 دلاری، آنقدر هم عجیب و غریب به نظر نمیرسد. با این حال اگر به دنبال یک کتابخوان ارزان قیمت هستید، پیشنهاد ما خرید کتابخوان پوک 4 لایت است. این مدل جدیدترین مدل اقتصادی اونیکس محسوب میشود. بهرهمندی از اندروید 11 در کنار پردازشگر کوالاکام 8 هستهای از ویژگیهای اصلی این مدل محسوب میشود. نکتهی دیگر اینکه poke 4 lite دارای 16 گیگابایت حافظه داخلی است. این فضا برای ذخیرهسازی فایلهای الکترونیک و صوتی مورد استفاده قرار میگیرند. همچنین اگر به شنیدن کتابهای صوتی علاقه داشته باشید، میتوانید از اتصال بلوتوثی این دستگاه کمک بگیرید.
باتری 1500 میلی آمپر ساعتی این کتابخوان هم به اندازهای شارژدهی دارد که میتوانید 2 تا 3 هفته از آن استفاده کنید. با این حساب گزینهی خوبی برای کاربران فارسیزبان محسوب میشود.
کیندلبازها و نسل یازدهم کیندل پیپروایت
محبوبیت کیندل هم به اصالت آن برمیگردد و هم به نام بلندآوازه آن. اینها را دوستم به من گفت. برندی که به رغم محدودیتهایش در ایران، همچنان طرفدارهای دوآتیشهای دارد که دلشان برای نسخههای جدیدش میرود. مخصوصاً حالا که نسل جدید کیندل روانه بازار شده، خیلیها دنبال فرصت مناسبی برای شکار آن هستند. ظاهر ساده و عملکرد قابل قبول در کنار نام کیندل و کتابخانه بزرگ – و پولی! – آن باعث شده که کیندلبازها نتوانند سراغ هیچ برند دیگری بروند.
من که سردرنمیآوردم چرا کیندل باید محبوب باشد، از دوستم خواستم بیشتر برایم بگوید. از توضیحاتش اینطور دستگیرم میشد که نسل یازدهم کیندل پیپروایت، با بهبود رابط کاربری و نسخه نرمافزاری و همینطور حفظ ظاهر نوستالژیک آن توانسته دل طرفدارانش را بهدست بیاورد. نسل جدید کیندل مجهز به شارژ بیسیم هم هست که در نوع خود بینظیر است. باتری کیندل نسل یازدهم تا ۱۰ هفته شارژدهی دارد و خیال کتابخوار محترم را از هرجهت آسوده میکند. تمام اینها باعث شده که پیپروایت نسل یازدهم در بازار کتابخوانها در صدر تقاضاها باشد.
وقتی در چشم به هم زدنی به مقصد میرسیم
حالا که بحث به اینجا رسیده بود و حسابی با کتابخوانش حال کرده بودم، تازه میخواستم بروم سر اصل مطلب و بپرسم حالا اگر یک کتابخوان الکترونیک بخواهم، باید کجا را امضاء کنم؟ اصلاً از کجا و چطور باید یک بوک ریدر به درد بخور انتخاب کنم که بدبختانه همان لحظه رانندۀ اتوبوس کوبید روی ترمز. بعد هم انگار که خیلی عجله داشته باشد، برگشت و دادزنان خواست که از اتوبوس پیاده شویم.
تنها کاری که توانستم بکنم، این بود که کوله پشتیام را روی کولم بیاندازم و پشت سر رفیق اهل کتابم از اتوبوس خارج شوم. بعد همینطور که یک نسیم گرم تابستانی به صورتم میخورد و به سمت مترو میرفتیم، گفتم: «راستی تولدم نزدیک است. یعنی قرار نیست یک کتابخوان هدیه بگیرم؟» آقای اهل کتاب در جواب این بامزه بازیهایم یک لبخند پت و پهن زد و گفت: «دیگر پر رو نشو. اصلاً همینکه از گمراهی نجاتت دادم بهترین هدیۀ عمرت بود.»
حمعبندی
در طول این سفر کوتاه با یک وسیلۀ هوشمند آشنا شدم که مرا وادار به تحقیقات مفصلتر دربارۀ آن کرد. از گفتههای دوست کتاب خوانم این طور دستگیرم شد که بوک ریدرها تفاوتهای عمدهای با تبلتها دارند و برخلاف چیزی که تصور میکردم برای کتاب خواندن، وسیلۀ بسیار مناسبی هستند. یا خرید کتابخوان الکترونیک نه تنها حجم قابل قبولی از کتابهای مختلف را در یک صفحۀ چند اینچی در دسترس خودمان داریم، بلکه میتوانیم از تکتک لحظاتمان در مسرهای رفت و آمد و لحظات انتظار در مکانهای مختلف، برای مطالعه بهره ببریم. بدون اینکه چشمهایمان خسته شوند.
چقدر جالب بود ممنون
سپاس از شما سپیده عزیز. تیم کمکس برای شما آرزوی موفقیت میکنه.