در قسمت قبل از روشهای قدیمی صنعت چاپ حرف زدیم. از چاپ بلوک چوبی گفتیم و بعد رسیدیم به چاپ باسمهای. در نهایت هم صحبتمان با اختراع چاپ حروف فلزی در کشور کره به اتمام رسید. البته نیم نگاهی نیز به صنعت چاپ در اروپا داشتیم. در این قسمت جدید قرار است باز هم از اروپا حرف بزنیم. اروپایی که درگیر انقلاب صنعتی است و همین عامل هم بهانهای است برای رونق گرفتن صنعت چاپ در کشورهای اروپایی. اگر موافقید به سراغ ادامۀ داستان ماشین چاپ برویم.
ماشین چاپ گوتنبرگ، یک سامانۀ کامل برای تولید
داستان این قسمت را با یوهانس گوتنبرگ آلمانی آغاز کنیم. گوتنبرگ یک زرگر آلمانی بود که از همان روزهای جوانی وارد شغل پدر شد. و خیلی زود در این عرصه پیشرفت کرد. نام گوتنبرگ سالهاست که با اختراع ماشین چاپ گره خورده است. احتمالاً چیزهایی در این باره شنیده باشید. البته چیزی که گوتنبرگ ساخته بود، به طور عملی یک دستگاه چاپ جدید نبود. بهتر است بگوییم چیزی که او ساخت، یک سامانۀ کامل برای تولید و چاپ کتاب بود. این طوری همه چیز بهتر به نظر میرسد. اینکه چرا چنین حرفی را میزنم، جلوتر خواهم گفت.
اروپای صنعتی، ماشین چاپ و باقی قضایا
اگر نیم نگاهی به کشورهای اروپایی در قرنهای چهارده تا شانزده بیندازید، یک چیز خیلی زود توجهتان را جلب میکند. اینکه کلید بسیاری از اختراعات صنعتی بشر در همین سالها خورده شد. اگرچه انقلاب صنعتی اروپا به طور رسمی در قرن هجدهم آغاز شد، اما یک پیش زمینههایی نیز در قرنهای گذشته داشت. برای مثال همین ماشین چاپ گوتنبرگ در قرن پانزدهم و در سال 1456 میلادی بود که به طور رسمی اختراع شد. اما نباید دوران قبل و بعد این اختراع را هم فراموش کرد.
دربارهی پیش از اختراع گوتنبرگ یک سری چیزها را گفتیم. برای مثال گفتیم که چینیها دستگاه چاپ باسمهای را پیش از این داشتند و گفتیم که کرهایها نخستین کسانی بودند که به فکر استفاده از حروف تک افتادند. این را بگذارید کنار اختراع کاغذ که پیش از این در چین صورت گرفته بود. این فناوریها به مرور از آسیای شرقی به اروپا نیز راه یافته بود. به نحوی که اغلب کلیساهای معروف برای خودشان چاپخانه داشتند و چاپ کتابهای مذهبی به صورت گسترده انجام میشد.
منظورم این است که مقدمات کار به طور گسترده برای اختراع ماشین چاپ آماده بود. فقط میطلبید که گوتنبرگی از راه برسد، دست به کار شود و سازوکار بهتری برای هرکدام از این مراحل بیافریند.
و البته پس از گوتنبرگ نیز نحوۀ چاپ کتاب دچار تغییر و تحولهای بسیاری شد. از اختراع دستگاه چاپ سنگی گرفته تا حروفچینهای خودکار و درنهایت روش چاپ افست؛ که در ادامه به هرکدام از اینها خواهیم پرداخت.
دنیای رازآلود گوتنبرگ
داستان اختراع ماشین چاپ از شهر ماینتز آلمان آغاز میشود. گوتنبرگ در یک خانوادهی ثروتمند به دنیا آمده بود. پدرش زرگر بود و ظاهراً برای کلیسا کار میکرد. او نیز از شانزده سالگی در کارگاه پدرش مشغول به کار شد. کار در ضرابخانه باعث شده بود تا گوتنبرگ فنون ریختهگری، آلیاژسازی و ذوب فلزها را به خوبی بلد باشد. با مرگ پدر در سال 1419 گوتنبرگ هم کار در ضرابخانه را رها کرد و تصمیم گرفت به دانشگاه برود.
البته زندگی او پر از ابهام و رازهای ناگفته است. به شکلی که مشخص نیست چه اتفاقی میافتد که او سر از استراسبورگ در میآورد. البته یک فرض قابل قبول در این بین وجود دارد. اینکه در قرن پانزدهم فشارهای سیاسی مردم جامعه بر نجیبزادهها بیشتر شده بود و شاید به همین خاطر گوتنبرگ جوان مجبور به ترک شهر خود شده باشد.
حتی اینکه گوتنبرگ واقعاً به دانشگاه رفته باشد یا خیر نیز در هالهای از ابهام است. اما برخی از شواهد نشان میدهد که او پس از ترک ماینتز به دانشگاه ارفورت رفته و چند سالی را در آنجا به تحصیل مشغول بوده باشد. در اطلاعات این دانشگاه و در حدود سالهای 1418 دانشجویی با نام «یوهانس دو آلتاوینا» دیده میشود، که ظاهراً همین یوهانس خودمان است.
عجیب اینکه باز تا سالها خبری از نام یوهانس گوتنبرگ نیست و چیزی از زندگی او نمیدانیم. فقط اینکه طبق برخی از روایتها در سال 1444 در شهر استراسبورگ و در کلیسای سنت آربوگست زندگی میکرده است. و در همین کلیساست که با کار ماشین چاپ آشنا میشود و به فکر ساخت یک سیستم چاپی بهتر میگیرد.
اختراع ماشین چاپ و دیگر قضایا
اگرچه ادامۀ زندگی گوتنبرگ نیز ابهامهای زیادی دارد؛ اما لااقل این بخش اختراع ماشین چاپ تا حدودی روشن است. آن هم به لطف شکایت آقای یوهان فاوست از گوتنبرگ و محکوم کردن او.
داستان از این قرار است که گوتنبرگ برای عملی کردن ایدهاش نیاز به جذب سرمایۀ زیادی داشت. به همین خاطر به سراغ فردی به نام یوهان فاوست رفت و از او کمک خواست. فاوست که خودش نیز زرگر خوشنامی در شهر ماینتز بود به اعتبار جایگاه خانوادگی گوتنبرگ درخواست کمکش را پذیرفت. و به این شکل خیلی زود یوهان جوان دست به کار ساخت کارگاه خود زد.
گوتنبرگ در حقیقت فرایند چاپ باسمهای را با چاپ فشاری و حروف چینی تکی ترکیب کرد و توانست مدل اولیه خودش را بسازد. برخی تخمینها میگویند که اولین چاپخانهی گوتنبرگ با ریختهگری صد هزار حروف جدا ساخته شده بود. برای چاپ یک صفحه، ابتدا این حروف در یک قاب مشخص چیده میشد. کاری که لااقل نصف روز طول میکشید. سپس نوبت به جوهر زدن میرسید. در این مرحله باید از جوهری استفاده میشد که تمام سطح آلیاژ را تر کند و البته در هنگام برگردان کردن حروف به خوبی نقش خود را روی کاغذ به جای بگذارد.
در سومین مرحله نوبت به چاپ صفحه میرسید. در این مرحله از روش چاپ فشاری استفاده میشد. کاغذها یکی یکی خوابانده شده، ورقهی آلیاژی چیده شده روی کاغذ پرس میشد. سپس صفحه چاپ شده برداشته شده و با یک صفحهی نو جایگزین میشد.
فرایند چاپ گوتنبرگ نیاز به نیروهای کاری زیادی داشت. این تعداد در یک کارگاه متوسط تقریباً به 25 کارگر میرسید.
یک شکست بدموقع
اولین نمونهی ماشین گوتنبرگ در سالهای 1450 تا 1455 ساخته شد و چاپهای متعددی نیز در این سالها صورت گرفت. همه چیز به نظر خوب میآمد. اما در این بین یک مشکل به یک باره کل نقشههای مخترع جوان را نقش بر آب کرد.
ماجرا این بود که گوتنبرگ برای ساخت ماشین جدید بازهم نیاز به وام داشت؛ اما از طرفی طاقت یوهان فاوست تمام شده بود و فکر میکرد کاسهای زیر نیم کاسهی مخترع جوان است. نتیجه اینکه به سراغ دادگاه رفت و از یوهان گوتنبرگ شکایت کرد. فاوست درخواست غرامت نمود و دادگاه نیز درنهایت رأی به حقانیت او داد. از طرفی گوتنبرگ که نمیتوانست قرض خودش را ادا کند، مجبور شد تمامی دستگاههای چاپخانه جدید را به فاوست واگذار نماید. اتفاقی که اختراع ماشین چاپ را چند سالی عقب انداخت. اگرچه سود خوبی را برای فاوست به ارمغان آورد.
گوتنبرگ مرد تسلیمناپذیر
با اینکه چاپخانۀ گوتنبرگ تاراج شده و او به طور رسمی ورشکسته شده بود؛ اما در برابر این اتفاقها تسلیم نشد. طبق روایتهای موجود البته یک چاپخانهی کوچک برای گوتنبرگ باقی مانده بود و او به کمک همین چاپخانه تصمیم گرفت ماشین چاپ خودش را بسازد. روایت دیگری هم هست که میگوید گوتنبرگ دوباره کارش را از نقطهی صفر آغاز کرد. (راستش خودم دوست دارم کار را از نقطهی صفر شروع کرده باشد. اینطوری داستان گوتنبرگ برایم الهامبخشتر است.)
به هرحال، هرکدام از دو روایت بالا که درست باشد، گوتنبرگ در سالهای 1450 تا 1455 ماشین چاپش را ساخته و دست به چاپ چیزهای زیادی هم زده است. چیزی که میدانیم این است که او در کلیسا ساکن بوده و خب عجیب نیست که برخی از نوشتههای کلیسا را برای نمونه چاپ کرده باشد. با این وجود معتبرترین سندی که از نخستین تجربه چاپ گوتنبرگ به یادگار مانده، انجیلی با 42 سطر است که به انجیل گوتنبرگ مشهور است.
چاپ انجیل گوتنبرگ
تا پیش از اینکه گوتنبرگ دست به اختراع ماشین چاپ جدید بزند، چاپ و انتشار یک کتاب انجیل هفتهها طول میکشید. تازه این در صورتی بود که قرار به چاپ باسمهای کتاب باشد. مسئله اما این بود که برخی از روحانیان کلیسا استفاده از ماشین چاپ برای نشر متون مقدس را درست نمیدانستند و معتقد بودند کلام خدا را باید با دست و طی مراسمی خاص نوشت. که همین مسئله منتشر کردن یک نسخهی جدید از انجیل را لااقل یک سال عقب میانداخت.
با این وجود در سال 1455 گوتنبرگ تصمیم به چاپ انجیل گرفت. او صفحات انجیل را به صورت 42 سطری چید و دست به چاپ آن زد. در آن زمان انجیلی که گوتنبرگ چاپ میکرد 30 فلورین ارزش داشت. (فلورین، سکهای طلایی بود که برای اولین بار در سال 1346 و به تقلید از سکههای طلای فلورانس ایتالیا ضرب میشد.) که دستمزد سه سال کار یک کارگر ساده بود. اما هنوز برای کلبساها و روحانیان ارزشمند بود و روند چاپ را سریعتر و ارزانتر میکرد.
با اینکه چاپ انجیل جدید باعث معروف شدن گوتنبرگ شده بود، اما از طرفی یک سری دشمنیهای تازه را نیز برایش به وجود آورده بود. به شکلی که در همان سالها مجبور به ترک کلیسا شد و به خانۀ کوچکی پناه برد. به علاوه اینکه سالها در حاشیه ماند و اختراع ماشین چاپ او خیلی مورد توجه قرار نگرفت. اما همین اختراع باعث شد لااقل در سالهای پایانی عمرش زندگی بیدغدغهتری را پشت سربگذارد.
ماشین چاپ گوتنبرگ تازه حدود بیست سال پس از مرگش بود که در اروپا و دیگر کشورهای اروپایی متداول شد و مورد توجه قرار گرفت. اگرچه همچنان چاپ یک کتاب بسیار هزینهبر و گرانقیمت بود.
چاپ سنگی و آینده ماشین چاپ
با وجود اینکه ماشین چاپ گوتنبرگ در قرن پانزدهم میلادی ساخته شد، اما متداول شدن صنعت چاپ بیش از سیصد سال به طول انجامید. در کشاکش انقلاب صنعتی بود که یک نمایشنامهنویس آلمانی به نام آلویس زنفلدر برای چاپ تصنیفهای خودش دست به ساخت یک دستگاه چاپ جدید زد. در این روش از سنگهای آهکی و شستوشو با اسید برای چاپ استفاده میشود.
به شکلی که تصویری که قصد چاپ آن را دارند، به کمک موم یا فیلمهایی شبیه فیلم عکاسی روی سنگ آهنگ برمیگردانند. سپس سطح سنگ آهک به کمک اسید شستوشو داده میشود. در نتیجه این اتفاق بخشهایی از سنگ که پوشیده شده برجسته میماند. درحالی که بخشهای دیگر سنگ شسته شده و از سطح سنگ پایینتر میرود.
در فرایند چاپ بخشهایی از سنگ که برجسته هستند، به واسطهی همین پودر آلومینیومی یا موم به کار رفته به سطحی چربی دوست تبدیل میشود. نتیجه اینکه وقتی جوهر به سنگ چاپ میرسد، فقط بخشهایی از سنگ را میگیرد که چربیدوست هستند. سپس دیگر مراحل فرایند چاپ به شکل فشاری صورت میگیرد.
اهمیت ماشین چاپ سنگی در قیمت ارزانتر آن نسبت به ماشینهای قدیمی بود. به این شکل چاپ کتاب برای نویسندههای ساده و مردم عادی نیز فراهم شد. چاپ سنگی و رونق فرایند انتشار روزنامه، کتاب و … در انقلاب صنعتی اروپا نقش ویژهای داشت.
ماشین لاینوتایپ و تحولی مهم در فرایند حروفچینی
از زمانی که ماشین چاپ گوتنبرگ به بازار آمد تا میانههای قرن نوزدهم، همچنان فرایند حروفچینی به کمک کارگرها و اپراتورها انجام میگرفت. در چاپخانههای متوسط لااقل به ده کارگر نیاز بود. و در کل فرایند چاپ همچنان یک فرایند وقتگیر و هزینهبر بود. تا اینکه در میانههای قرن نوزدهم اغلب مخترعین به فکر ساخت ماشینهای حروفچین افتادند. ماشین حروفچین یک دستگاه مکانیکی بود که به کمک الگوریتمهای تعیین شده، اقدام به حروفچینی میکرد. یکی از نخستین ماشینهای حروفچین که خیلی زود از رقبایش پیش افتاد، ماشین لاینوتایپ بود. دستگاهی که توسط ادیسون به هشتمین شگفتی جهان معروف شد.
لاینوتایپ یک ماشین ریختهگری مکانیکی اتوماتیک بود؛ که توسط اوتمار مرگنتالر در سال 1884 ساخته شد. اهمیت لاینوتایپ در این بود که میتوانست تمامی حروف یک خط را به صورت یک باره ریختهگری کرده و حروفچینی کند. این دستگاه تا قبل از اختراع ماشین چاپ افست و دستگاههای تایپ، تنها ماشینی بود که در روزنامهها، انتشاراتیها و چاپخانهها مورد استفاده قرار میگرفت.
لاینوتایپ صاحب یک صفحه کلید بزرگ با نود کلید تایپ بود و فقط نیاز به یک اپراتور داشت. این اپراتور پشت دستگاه مینشست، خط مورد نظرش را به کمک صفحه کلید تایپ میکرد و بعد به سراغ خط بعدی میرفت. ادامۀ کار به وسیلۀ دستگاه و بر اساس ماتریسهای محاسباتی انجام میگرفت. سرعت لاینوتایپ به قدری بالا بود که یک اپراتور به تنهایی میتوانست کار روزانۀ شش نفر را در کمتر از دو ساعت انجام دهد.
بزرگترین اهمیت ماشینهای لاینوتایپ برای روزنامهها بود. اگر تا دیروز روزنامهها فقط دو یا نهایت چهار صفحه داشتند، با اختراع این دستگاه میتوانستند صفحات خود را به بیش از ده صفحه در روز برسانند.
ماشین چاپ افست، دستگاهی برای نسل جدید
اختراع ماشین چاپ افست نیز به همان سالهای قرن نوزدهم میلادی برمیگردد. اگرچه دستگاههای اولیه این ماشین خیلی مورد استقبال قرار نگرفتند، اما خیلی زود جای لاینوتایپ و چاپهای سنگی را پر کردند.
ماشینهای افست سه سیلندره در واقع ترکیبی از چاپ سنگی، ماشین لاینوتایپ و ماشین بخار بود. در این روش از سه سیلندر برای چاپ نوشتهها استفاده میشد. عملیات ریخته گری بر روی یک سیلندر فلزی انجام میگرفت. سپس تصاویر و حروف حک شده بر روی این سیلندر به روی سیلندری که پوششی از جنس ژلاتین داشت منتقل میشد. کاربرد سیلندر سوم رساندن رول کاغذ به دستگاه بود. به نحوی که عملیات چاپ به صورت فشاری و در نتیجۀ تماس سیلندر ژلاتینی و سیلندر حمل کاغذ صورت میگرفت.
چاپ افست چند مزیت مهم داشت. اول اینکه هر صفحه سیلندری برای تعداد چاپ بالاتری مورد استفاده قرار میگرفت. دوم اینکه سرعت چاپ چند برابر میشد. و سوم اینکه کیفیت تصاویر و متنها در ماشین چاپ افست خیلی بیشتر از دیگر ماشینهای چاپ بود.
نام چاپ افست احتمالاً باید برایتان آشنا باشد. دلیلش گستردگی چاپ افست است که همچنان در این سالها نیز مورد استفاده قرار میگیرد.