در قسمت قبل از اختراع لامپ رشتهای و تجاری سازیاش گفتیم. قرار بود در این قسمت به سراغ داستان جنگ جریانها و کشمکش ادیسون با نیکولا تسلا برویم. در این کشمکش ادیسون مدعی بود که برق جریان مستقیم ایمنتر از برق جریا متناوب است. تسلا اما نظر دیگری داشت و برق جریان مستقیم را سیستم پرهزینه و کم کاربرد میدانست. با این مقدمۀ کوتاه برگردیم به داستان خودمان
ورود نیکولا تسلا به شرکت ادیسون الکتریک
در سالهایی که ادیسون بر روی لامپ رشتهای کار میکرد، نیکولا تسلا یک جوان صربستانی بود که بدون مدرک تحصیلی به سراغ رشتۀ مهندسی و فیزیک رفته بود و در درحال آموختن چیزهایی بود که بعدها دنیای مدرن ما را میساخت. دارم از برق جریان متناوب حرف میزنم. یعنی همین جریان الکتریسیتهای که امروزه در تمام شهرها و خانههایمان از آن بهره میبریم. به این فکر کنید که اگر در جنگ جریانها ادیسون برندۀ نهایی بود، حالا دنیای اطرافمان چه شکلی میشد.
در سال 1882 نیکولا تسلا کارش در مجارستان را رها کرد و به فرانسه رفت. آنجا به استخدام یک شرکت فرانسوی درآمد که از زیرمجموعههای شرکت الکتریسیتۀ ادیسون بود. این شرکت وظیفۀ نصب و راه اندازی سیستم روشنایی شهری را در شهر پاریس برعهده داشت. در شرکت جدید تسلا برای اولین بار با لامپهای رشتهای و سیستم روشنایی ادیسون آشنا شد. و به این خاطر که در زمینۀ مهندسی و فیزیک کنجکاوی زیادی داشت، به سراغ طراحی و توسعۀ سیستم روشنایی ادیسون رفت. نتیجۀ این تحقیقات رفع مشکلات مهندسی سیستم روشنایی فرانسه و آلمان بود. مسئلهای که باعث شد جستجوگری و دیدگاه متفاوت این کارمند جوان مورد توجه مدیرش چالز بچلر قرار بگیرد.
در سال 1884 تسلا به همراه چارلز بچلر به آمریکا مهاجرت کرد. نتیجه اینکه تسلای جوان در کارخانۀ ماشین ورکز در مرکز منهتن استخدام شد. در این شرکت جدید کار تسلا رفع عیوب ژنراتورهای سیستم روشنایی بود. کاری که در آن تجربۀ بالایی داشت.
وقتی پای دلخوری به میان میآید
ماجرای دلخوری تسلا از ادیسون روایتهای عجیبی دارد. یکی از این روایتها مربوط به پاداش 50 هزار دلاری تسلاست. گویا تسلا از جانب ادیسون مسئول بهبود ژنراتورهای جریان مستقیم میشود؛ و ادیسون به او قول این پاداش را میدهد. اما زمانی که تسلا مشکل ژنراتورها را برطرف میکند، ادیسون با گفتن اینکه: «پسرجان چطور شوخی ما امریکاییها را نمیفهمی!» زیر حرفش میزند.
طبق یک روایت دیگر اما گفته میشود که تسلا به جز یکی دو بار با خود آقای ادیسون ملاقاتی نداشته است. پس با این حساب روایت اول خیلی نمیتواند درست باشد. به هرحال هرچه که بوده، تسلا درست وقتی که شش ماه از ورودش به شرکت ماشین ورکز میگذشته، از کارش استعفاء میدهد و شرکت ادیسون را ترک میکند. این جدایی ظاهراً کم اهمیت خیلی زود باعث یک جنجال بزرگ میشود. جنجالی که با نام جنگ جریانها (War of the currents) شناخته میشود.
جنگ جریانها
بزرگترین جنگ علمی در قرن نوزدهم میلادی بدون شک همین جنگ جریانها است. جنگی که یک طرفش ادیسون و شرکت جنرال الکتریک قرار داشت و یک طرف آن تسلا و وستینگ هاوس. داستان از این قرار است که تسلا معتقد بود جریان برق مستقیم برای توسعۀ سیستم روشنایی شهری مناسب نیست. او برای این اعتقادش دلایل مشخصی هم داشت. اول اینکه اتلاف جریان در سیم کشیهای جریان برق مستقیم بسیار زیاد بود. به همین علت اجرای آن برای مسافتهای طولانی شهری و یا بین شهری امکان پذیر نبود. در نتیجه یا باید برای هر محله و هر شهر از یک پست ژنراتور جداگانه استفاده میشد و یا اینکه جنس سیم کشیها را از آلیاژهای گران قیمتی ساخت که اتلاف جریان در آن به حداقل برسد.
راه حل تسلا برای این کار استفاده از ترانسفورماتور و ابداع جریان متناوب بود. ترانسفورماتور دستگاهی است که به کمک سیم پیچها امان القای جریان الکتریکی را به وجود میآورد. این القای جریان تابع تعداد دور سیمپیچ است و کمک میکند تا ولتاژ برق متناسب با کارایی مورد نظر تقویت شده یا کاهش پیدا کند. به طور خلاصه تسلا معتقد بود که در سیستم جریان متناوب اتلاف جریان به حداقل میرسد و از طرفی هزینۀ اجرای پروژهها نیز کاهش پیدا میکند.
وستینگ هاوس با تسلا دست دوستی میدهد
ایدهای که تسلا داشت، خیلی مورد توجه ادیسون قرار نگرفت. ادیسون معتقد بود جریان متناوب خطرناک است و در برابر جریان مستقیم شانسی برای پیروزی ندارد. اما این پایان کار نبود. در سال 1886 ایدۀ تسلا برای یک سیستم برق رسانی جدید مورد توجه جورج وستینگ هاوس قرار گرفت. در برخی از روایتها ارزش معاملۀ وستینگ هاوس با تسلا یک میلیون دلار برآورد شده است؛ که در آن زمان پول خیلی زیادی بود.
سرمایهگذاری وستینگ هاوس بر روی ژنراتور جریان متناوب کلید زنندۀ جنگ جریانها بین ادیسون و تسلا بود. جنگی که سالها به طول انجامید و در نهایت در یک کشمکش اقتصادی به نفع تسلا و وستینگ هاوس خاتمه پیدا کرد.
جنگ جریانها آغاز میشود
ادیسون که دوست نداشت موقعیت خودش را در تجارت صنعت برق از دست بدهد، خیلی زود یک کارزار جنجالی را کلید زد. او تلاش میکرد تا برق جریان متناوب را خطرناک و نا ایمن جلوه دهد. و البته برای این کار بهانههای خوبی هم داشت. در سال 1887 وستینگ هاوس صاحب 68 ایستگاه برق بود. در حالی که شرکت ادیسون 121 ایستگاه برق در سرتاسر امریکا داشت. در این بین پای شرکتهای الکتریکی دیگری نیز کمکم به میان آمده بود. رقبای کوچکی که البته خیلی در جنگ جریانها خطرساز نبودند.
پس از اینکه وستینگ هاوس نخستین قراردادهای تجاریاش را به امضاء رساند و در برخی از شهرهای آمریکا برق جریان متناوب را راه انداخت، چندین حادثۀ برق گرفتگی گزارش شد. در سال 1888 وقوع طوفان در شهر نیویورک منجر به پاره شدن کابلهای برق جریان متناوب شد. حادثهای که در آن یک پسر جوان دچار برق گرفتگی شده و جان سپرد. بعد از این حادثه بازار شایعات داغتر هم شد. روزنامههایی که از کارگزاران ادیسون خط میگرفتند از وقوع حوادث مشابهی در دیگر شهرهای آمریکا و حتی اروپا خبر میدادند. همین مسئله نگرانی مردم را در استفاده از برق جریان متناوب بیشتر میکرد.
ماجرای این شایعات البته به همینجا ختم نشد. موضع ادیسون علیه برق جریان متناوب وقتی پررنگتر شد که درخواست وستینگ هاوس برای دیدار رو در رو را بی پاسخ گذاشت. در ژوئن سال 1888 وستینگ هاوس که سعی در آرام کردن اوضاع داشت، در نامهای از ادیسون خواست تا با یکدیگر ملاقات کنند و به این جدال پایان دهند. ادیسون اما در جواب وستینگ هاوس از او تشکر کرد و پیام داد که کار آزمایشگاه تمام وقتش را گرفته است و فرصت چنین دیداری را ندارد. به این شکل یک بار دیگر شعلۀ جنگ بالا گرفت.
وقتی پای هارولد براون به میان میآید
هارولد پیتنی براون (Harold Pitney Brown) یکی از کسانی است که در جنگ جریانها نقشی عجیب و غریب داشته است. اگرچه در ابتدا براون ادعای بی طرفی داشت؛ اما بعدها ارتباطش با شرکت جنرال الکتریک و ادیسون فاش شد تا همه چیز تحت تأثیر این اطلاعات جدید قرار بگیرد.
هارولد براون یکی از کسانی بود که اعتقاد داشت استفاده از برق جریان متناوب برای روشنایی لامپ رشتهای خطرآفرین است. او ولتاژ بالای برق جریان متاوب را دلیل این خطر بزرگ عنوان میکرد و معتقد بود تا زمانی که راه حلی برای کنترل و ایمن سازی این جریان برق وجود نداشته باشد، نباید مورد استفاده قرار بگیرد.
هارولد براون ابتدا ادعاهایش دربارۀ جنگ جریانها را در چند روزنامه مطرح کرد اما پس از آن برای اینکه صحت ادعایش را ثابت کند، دست به یک سری آزمایشهای عجیب و غریب زد. یکی از این آزمایشها کشتن حیوانات بزرگ با برق جریان متناوب بود. او به کودکان پول میداد تا سگهای ولگرد را جمع کنند و برای آزمایش او بیاورند. سپس در یکی از میدانهای اصلی شهر یک نمایش بزرگ ترتیب میداد و سیمهای برق را به بدن حیوان زبانبسته وصل میکرد تا بر اثر جریان برق متناوب جان خودش را از دست بدهد.
انجام آزمایشهای براون به قدری عجیب و غریب بود که برای اثبات ادعایش چندین بار به سراغ کشتن اسب و فیل هم رفت. آزمایشهایی که در حضور خبرنگاران انجام شد و پس از آن با اعتراض گستردۀ مردم، دانشمندان و مسئولین محلی بالاخره متوقف شد.
پایان جنگ جریانها، پیروزی وستینگ هاوس بر ادیسون
با اینکه ادیسون و هارولد براون برای بیاعتبار کردن برق جریان متناوب اقدامات متفاوتی انجام دادند، اما بالاخره این وستینگ هاوس و جریان برق متناوب تسلا بود که در جنگ جریانها پیروز شد. البته این پیروزی به مرور زمان و بیشتر بر پایۀ مسائل اقتصادی شکل گرفت.
نمایشگاه جهانی شیکاگو در سال 1893 نقطۀ عطف جنگ جریانها است. شرکت جنرال الکتریک برای برپایی این نمایشگاه و برق رسانی آن با استفاد از برق جریان مستقیم، درخواستی 554000 هزار دلاری را ارائه داده بود. اما به یک باره سر و کلۀ وستینگ هاوس پیدا شد. او مدعی شد برای اجرای برق جریان متناوب تسلا فقط به 399000 هزار دلار نیاز خواهد داشت. طبیعتاً این وستینگ هاوس بود که در این مزایدۀ بزرگ برنده شد تا برای اولین بار مچ جنرال الکتریک را به طور رسمی بخواباند.
ریزش اعتبار برق جریان مستقیم درست پس از نمایشگاه جهانی شیکاگو روی داد. هزینۀ کمتر اجرای برق جریان متناوب باعث شد تا اغلب مزایدهها به نفع شرکت وستینگ هاوس خاتمه پیدا کند و شرکت جنرال الکتریک در تجارت الکتریکی به یک شکست بزرگ نزدیک شود. شکستی که میتوانست تمام اعتبار شرکت را زیر سؤال ببرد. به همین خاطر بود که بالاخره در سالهای پایانی قرن نوزدهم این شرکت خروج خودش را از صنعت تولید الکتریسیته اعلام کرد تا به طور رسمی برق جریان متناوب به عنوان برندۀ جنگ جریانها شناخته شود.